51

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

دارم از "پرتقال" و به تبع اون از orangy خسته میشم

ولی خب خسته هم بشم فایده نداره

چون پرتقال خود منم.نمیتونم جداش کنم

یادمه یه وقتایی اون قبل تر ها وقتی هنوز با سارا بیشتر حرف میزدم بهش میگفتم پرتقال با مریم فرق داره

مریم خودمم ولی پرتقال نیست ( شایدم بر عکس بود؟ )

ولی الان یکی شدن.نه. انگاری که پرتقال داره پیروز میشه.مطمئنم تا چند وقت دیگه اثری از مریم نمیمونه.هر چی که هست همون پرتقاله

ولی پرتقال واقعی نیست.چون هیچ کس اینجا صدام نمیزنه.قبل تر ها شاید.وقتی بچه بودم خالم به شوخی بهم میگفت ولی الان کسی یادش نمیاد پرتقالی هم بوده.الان مریم داره فرمانروایی میکنه

وقتی کسی پرتقال رو نشناسه چه دلیلی برای وجود داشتنش هست؟ مریم کافیه.نه کافی نیست .مریم پرتقالو دفن کرد.بدون اینکه بفهمم

هیچ کس دیگه ایم نفهمید

اصلا برای اونا از اول پرتقال وجود نداشته.هر چی که بوده مریم بوده.الان تازگیا وقتی یه چیزی ازم میبینن و تعجب میکنن تازه میفهمن اینی که جلوشونه مریم نیست

حداقل اونی که فکر میکردن نیست

به فاطمه گفتم اسم زیادی خوب نیست.ولی خودم بیشتر از همه دارمش.یه جورایی تنها پناهگاهه.وقتی خودتو بین هزارتا اسم غرق کنی دیگه تویی وجود نداره

تبدیل میشی به تیکه های کوچیک که هر کدوم دنیای خودشونو دارن

دیگه کم کم خودتو فراموش میکنی.دیگه اسم خودت برات جذابیت نداره.نمیخوایش

منم دیگه مریمو نمیخوام

بزار ایندفعه پرتقال دفنش کنه

هر چند پرتقالم دیگه نمیخوام...

استاد جان...
ما را در سایت استاد جان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0orangyblu9 بازدید : 115 تاريخ : يکشنبه 28 خرداد 1396 ساعت: 2:20