اوکی میدونید من الان احساس پیری میکنم. خیلی پیر. خیلیییی پییرررر
امید داشتم که تا قبل 20 سالگی به یه جایی برسم. ولی خب نرسیدم و احساس میکنم دیگه همه چی تموم شده ، دیگه وقت ندارم و نمیتونم به اون چیزایی که میخوام برسم. به خاطر همین اونایی رو که سنشون از من کمتره و تا یه جایی از راهی که من میخواستم برم رو رفتن با حسرت و مقدار زیادی حسادت نگاه میکنم.که البته چیز خیلی چرتیه چون زندگی عملا تازه داره برام شروع میشه ولی خب چه میشه کرد دیگه ، مغر ابله من اینجوریه.
نمیدونم تا چند سال دیگه کجا وایسادم. چه عقاید جدیدی دارم و کدوما رو دور ریختم
نمیدونم چقدر از راهمو رفتم ، نمیدونم کیا پیشمن و کیا رو از دست دادم
ولی میدونم نمیخوام بقیش مثل این قبلیا باشه. نمیخوام تمام مدت بشینم یه گوشه و به این و اون نگاه کنم . نمیخوام این وضعیت نکبتی که توی این سه چهار سال داشتمو تکرار کنم و این اصلا اسون نیست. اصلا. میدونم دوباره وسط ماجرا همه چیو ول میکنم. اونم چند بار. ولی میخوام دوباره با همون نیروی قبلی ادامه بدم و جا نزنم ، دقیقا برعکس کاری که تو این مدت انجام میدادم...
خلاصه که من الان رسما وارد دهه ی دوم زندگی شدم و فوق العاده اتفاق ترسناکیه.کم کم دارم مامانبزرگ میشم !
در اخر هم جا داره که برای خودم یه زندگی پر از نقاشی ، کتاب ، دوستای خفن و یه ذهن باز و بی تعصب رو ارزو کنم...
بوس به خودم اصن =3=
+چرا سنمو به میلادی که حساب میکنم کمتر از شمسی میشه؟ :|
استاد جان...
ما را در سایت استاد جان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 0orangyblu9 بازدید : 119 تاريخ : چهارشنبه 19 دی 1397 ساعت: 18:52